حجت الاسلام والمسلمین محمد علی کوشا

شناسه: سورة اخلاص، صد و دوازدهمین سورة قرآن، دارای چهار آیه، بعد از «الکافرون» و قبل از «والنجم» در مکه نازل شده است. بنابه قولی مدنی است. و برخی گفته اند: «دوبار نزول یافته یکبار در مکه و بار دیگر در مدینه.

 

وجه تسمیة سوره: در وجه تسمیة این سوره به «اخلاص» وجوه گوناگونی گفته اند: از جمله: غرض از این سوره اِخلاصِ دین برای خدای سبحان است به ویژه پس از آنکه وعدة پیروزی مؤمنان و هلاکت کافران دو دو سورة نصر و مسد را داد. بنابراین معتقد به این سوره «مُخلِص» به حساب می آید. یا آنکه خدای متعال، قاری آن را از دوزخ خلاصی می بخشد. نام دیگر آن را «اساس» گفته اند که نشأت گرفتن اساس هستی را از اسماء و صفات احدیت نشان می دهد.

نام معروف دیگر این سوره «توحید» است، از آن رو که معرِّف کامل یکتایی و یگانگی خداست. نام های دیگر از قبیل : امان ، نجات ، معرفه، تفرید، و نسبة الرّب برای این سوره ذکر شده است.

تناسب و ارتباط سوره با ما قبل و ما بعد آن: طبرسی گوید: «سورة سابق (مَسَد) در نکوهش دشمنان اهل توحید بود و این سوره در بیان حقیقت توحید است». آری، در سورة مسد، هلاکت ابدی و زیانکاری واقعی دشمنان دین و منکران خدا به صورت آوردن دو نمونه از مردان و زنانی که پیامبر را می آزردند اعلام شده است و در این سوره حقیقت توحید که مبنای تمام مباحث و محور عموم احکام و معارف و حقایق و مسائل دین است نیک شناسانده شده است. چهار سورة کافرون، اخلاص و فلق و ناس که در انتهای قرآن قرار گرفته و همگی با فعل «قل» آغاز می شوند، مجموعة مرتبط و منسجمی را تشکیل می دهند که در عین استقلال، اتصال ظریفی با یکدیگر دارند. اگر مضمون و محتوای این سوره ها دقت کنیم، پیوند معنوی مشترکی را می توانیم بیابیم. در واقع می توان گفت که سورة اخلاص به نوعی ادامة منطقی و دنبالة طبیعی سورة کافرون به شمار می رود؛ با این تفاوت که سورة کافرون از بُعدُ سلبی و موضع منفی با انحراف در عبادت برخورد کرده و «شرک» را مورد حمله قرار داده، و سورة اخلاص از بُعدِ ایجابی و موضع مثبت، راه نجات را نشان می دهد و توحید در عبادت و توحید در ذات و صفات را مطرح می سازد. و از طرف دیگر مواضع اصولی سورة اخلاص، موازین خالص توحیدی را به گونه ای که پاسخ یاوه گوی ها و تبلیغات بولهبی باشد به نمایش گذارده است. و به نوعی شیوة مقابلة موحّدین را در برابر تلاش های مشرکین نشان داده است. (نظم قرآن، ج 4 ، ص 298).

شأن نزول سوره: در شأن نزول این سوره از امام صادق(ع) نقل شده که یهودیان از پیامبر اکرم(ص) تقاضا کردند که خدا را برای آنها توصیف کند. پیامبر (ص) سه روز سکوت کرد و پاسخی نگفت، تا این سوره نازل شد و پاسخ آنها را بیان فرمود. سوال کنندگان، عبدالله بن صوریا، یا عبدالله بن سلام، یا مشرکان مکه بوده اند در برخی از روایات آمده که سوال کنندگان، گروهی از مسیحیان نجران بوده اند.

ممکن است که طرح سوال از جانب همة آنان صورت گرفته باشد به ویژه آنکه گاهی یک سوال ، می تواند سوال شماری از افراد مختلف باشد.

به هر حال این سوره هم می تواند جوابگوی مشرکان باشد که بت های گوناگون را به خدایی می خواندند و هم می تواند پاسخگوی یهودیانی باشد که عزیز را پسر خدا می دانستند و هم می تواند در جواب مسیحیانی باشد که قائل به تثلیث بودند و عیسی را پسر خدا تلقّی می کردند.

فضیلت و خواص سوره:  در فضیلت تلاوت سورة اخلاص روایات زیادی نقل شده است. در حدیثی از رسول خدا (ص) نقل شده که : «آیا کسی از شما عاجر است از اینکه یک سوم قرآن را در یک شب بخواند؟ یکی از حاضران گفت: ای پیامبر چه کسی توانایی بر این کار دارد؟ پیامبر فرمود: سورة قل هوالله احد را بخوانید» (مجمع البیان، ج 10 ، ص 561).

در حدیثی دیگر از پیامبر اکرم(ص) آمده است که: «کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، خواندن سورة قل هوالله احد را بعد از هر نماز ترک نکند، چراکه هرکس آن را بخواند، خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او جمع می کند، و خودش و پدر و مادر و فرزندانش را می آمرزد» (مجمع البیان، ج 10، ص 561)

در عظمت این سوره همین بس که امام زین العابدین فرموده است: «خداوند متعال می دانست که در آخر الزمان اقوامی می آیند که در مسائل تعمّق و دقّت می کنند، لذا سورة قل هوالله احد و آیات آغازین سورة حدید تا علیم بذات الصدور را (درباره توحید و خداشناسی) نازل فرمود هرکس بیش از آن را طلب کند، هلاک می شود. (الکافی ، ج 1 ، باب النسبة، حدیث 3).

محتوا و نکته های سوره: لفظ «قُل» در این سوره آمده، چون در جواب مشرکان یا اهل کتاب است. ضمیر «هُوَ» در اینجا ضمیر شأن است. درباره این ضمیر در تفاسیر عرفانی ، مطالبی خاص نیز گفته شده است. ضمیر شأن در زبان عرب معمول است که هر وقت مطلب بسیار مهمی را بگویند در آغاز جمله ضمیری می آورند که اگر اسم بعد از آن مذکّر باشد آن را ضمیر شأن و اگر مؤنّث باشد آن را ضمیر قصّه می نامند مثل: إِنَّهُ مَنْ یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا یَمُوتُ (طه، 74). که ضمیر «انّه» شأن است. فَإِذا هِیَ شاخِصَةٌ أَبْصارُ الَّذینَ کَفَرُوا (انبیاء / 21 ، 97). که ضمیر «هِیَ» ضمیر قصّه است.

الله  نام خاص پروردگار و ذاتی است که مستجمع جمیع صفات کمال است و خدایی که جمیع نعمت ها از اوست و آفریدن و حیات و شعور بخشیدن و روزی دادن مستلزم داشتن قدرت و حیات و اداره و علم و حکمت و اوصفاف کمالیة اوست.

احد: بعضی خواسته اند بگویند «احد» و «واحد» از لحاظ اصل معنی با هم فرق دارند که اولی یگانگی و یکتایی و جزء نداشتند را می فهماند و دومی چنین نیست؛ اگرچه بعضی فرق های مختصر در کیفیت استعمال و موارد آن میان دو لفظ هست ولی به نظر می رسد از لحاظ اصل لغت، معنای آن دو در مورد خدا چندان فرقی ندارد. بدیهی است که در موارد استعمال معانی تمام الفاظ تفاوت می کند، خواه لفظ احد باشد و خواه واحد یا هر چیز دیگر. مثلاً الفاظ تک و یک و یگانه در فارسی در موارد مختلف، معانی مختلف پیدا می کنند.

بنابراین چنین نیست که لفظ «احد» به معنای لغوی بر یگانگی و مرکّب نبودن و جزئ نداشتن پروردگار دلالت کند ولی لفظ «واحد» چنین نباشد. در صورتی که خود قرآن می فرماید: «وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِد (بقره ، 163). «إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ» (نساء ، 171). «َ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ إِلهٌ واحِد» (مائده ، 73). «إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ » (انعام ، 19). «ِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ » (یوسف ، 39). «وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» (ابراهیم، 48). به طوری که جمعاً در قرآن کریم 22 مورد واژة «واحد» به عنوان صفت خدا ذکر شده است. که در تمام این موارد «واحد» با «احد» از نظر معنی فرقی ندارد.

به راستی جای تعجّب است که برخی از مفسّرین بزرگ میان این دو جهت معنی خواسته اند تفاوتی قائل شوند و غفلت داشته اند که حتی در آخر همین سوره لفظ «احد» بر غیر ذات مقدّس الهی نیز اطلاق شده است! و در اشعار عرب هم «احد» و هم «وحد» که در اصل احد بوده و واوش تبدیل به الف همزه شده فراوان استعمال گردیده است (وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ) . « وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ » (توبه ، 6). « وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ » (حجر ، 65). به طوری که در قرآن کریم جمعاً حدود 80 بار واژة «اَحَد» دربارة غیرخدا به کار رفته است.

اما یگانگی و جزء نداشتن پروردگار دلیلی عقلی دارد نه آنکه از لفظ «احد» فهمیده شود. چون اگر خداوند مرکّب باشد لازمه اش این است که حادث و از ممکنات باشد نه قدیم و ازلی و واجب الوجود، زیرا اجزاء مرکّب پیش از خودش وجود دارند و او بعداً از آنها به وجود می آید و نیز آفریدگار محال است که متعدّد باشد، زیرا لازمة تعدّد جزء داشتن است و هر مرکّبی نیازمند به اجزاء بوده و وجودش متأخّر از آنهاست پس آنگاه محتاج و حادث می باشد. بنابراین تفاوت احد و واحد در استعمال و مورد خاص هر یک است نه در معنی. یعنی در جمله به اقتضای فصاحت و بلاغت، هرکدام جایگاه بیانی خود را دارند به گونه ای در کلام فصیح و بلیغ، نمی توان، یکی را به جای دیگری قرار داد. مثلاً اقتضای فصاحت و بلاغت این است که قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ باشد نه واحِدٌ. و در جملة « وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ ، واحِدٌ را نمی توان جایگزین اَحَدٌ نمود که دلیلش روشن است (تفسیر نوین، ص 402).

صَمَد: به معنی مهتر و بزرگی که در کارها به او توجه شود. «صَمَدَهُ یعنی او را قصد کرد و در قصدش به او اعتماد و تکیه کرد. « اللَّهُ الصَّمَدُ » یعنی خدا مقصود و مصمود همه است که باید در حوائج به او رو آورد و او را قصد کرد.

بعضی گفته اند «صَمَد» به معنای چیز تو پُر و بدون جَوْف است (مفردات راغب، ص 257).  در کافی نیز از امام باقر روایت است که «صمد یعنی کسی که در اندک و بسیار به وی توجه کنند و قصد او نمایند». امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه می فرماید: « وَ لَا صَمَدَهُ مَنْ أَشَارَ إِلَیْهِ وَ تَوَهَّمَهُ » (نهج البلاغه، خطبه 186) یعنی خدا را قصد نکرده کسی که به او اشاره کند و برایش صورت ذهنی انگارد. علامة مجلسی در «مرآت العقول» بر همین معنی که کلینی از قول امام باقر(ع) برای صمد نقل کرده، می افزاید: و این معنی در حقیقت عبارت از وجوبِ وجود و بی نیازی مطلق او و احتیاج عموم کائنات و جمیع امور به اوست . (تفسیر نوین، ص 409).

در حدیثی دیگر از امام حسین (ع) در تفسیر صمد فرموده است: « خداوند خودش صمد را تفسیر فرموده است: «لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ» (مجمع البیان، ج 10، ص 565)

در این حدیث ، امام (ع) جملة بعد از صمد را مفسّر آن دانسته است. یعنی در واقع «صَمَد» کسی است که موجود جسمانی مانند فرزند و سایر اشیای مادی که از مخلوقات به وجود می‌آیند، از وی متولد نمی شود. کلمه «بی نیاز» که در اغلب ترجمه ها به عنوان معادل صَمَد آورده شده در واقع لازمة معنی صمد است نه واژة معادل آن.

جملة « لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ » جواب قاطعی است در مقابل اعتقادات فاسد مشرکان (که فرشتگان را دختران خدا می دانستند) و یهودیان (که عزیز را پسر خدا می دانستند) و مسیحیان (که عیسی پسر خدا می خواندند).

نتیجه نهایی: سورة قل هوالله احد، از این نظر «اخلاص» نامیده شده که راه خالص شده از انواع شرک و ریا و نفاق را می آموزد. از این نظر «توحید » نامیده شده که اصول جامع توحید را تبیین می نماید. بنابراین احدی را نمی توان در کوچک ترین بخشی از آنچه مربوط به خداست شریک ساخت. میان توحید و شرک، مرز ظریفی است که نادیده گرفتن آن موجب خروج از محدودة ایمان می گردد. این مرز همان «ربوبیت» است که مشرکین در عین آنکه خدا را ربّ الارباب می دانستند و به ربوبیت او در آسمان ها و عرش عظیم اعتراف داشتند (انبیاء، 84) چنین نقشی را در عالم انسان ها ، برای خدا قائل نبودند و چنین می پنداشتند که خداوند تدبیر امور انسان ها را به کارگزارانی سپرده است و خود تنها به امور مهمتر مربوط به خدایان و ارباب کوچک تر می پردازند! بنابراین وظیفه خود می دانستند که به جای خدا به آنها توسل جویند و شفاعت و وساطت آنها را طلب نمایند تا وسیلة تقرّب ایشان به سوی «الله» گردند.

وقتی دست تدبیر خدا در صحنة زندگی انسان ها نادیده گرفته شود و حضور و شهود و نظارت او انکار گردد، به طور طبیعی، حساب و کتاب مسئولیت و تعهد انسان در قبال خالق و خلق او انکار می گردد و انسان  همچون حیوان افسارگسیخته ای یله و رها می شود. مشرکین از آنجا که ارتباط انسان با خدا را محال می شمردند، از «بشر» بودن رسولان خدا تعجّب می کردند! (مؤمنون،24). عدم اعتقاد به امکان ارتباط مستقیم انسان با خدا و ناباوری افاضة دائمی رحمت پروردگار به تک تک انسان ها، سبب روی آوری به معبودان ساختگی، عبادت من دون الله و خواندن من دون الله می شود. «بگو: آنان را که به جای او [معبود خود] پنداشته اید بخوانید، که آنها نه می توانند گزند را از شما بردارند و نه به سویی دیگر بگردانند. کسانی که [اینان به خدایی] می خوانند [مانند فرشتگان و برخی از جن و انس] خود به سوی پروردگارشان وسیله [تقرّب] می جویند تا کدامشان نزدیک تر باشند و رحمت او را امید می دادند و از عذاب او می ترسند، زیرا عذاب پروردگارت پرهیز کردنی است» (اِسراء ، 56 – 57).

بنابراین حقیقت توحید، یکتایی و یگانگی خدا و توجه و توسّل به سوی اوست. در واقع توسّل به انبیاء در احادیث و روایات نیز از باب پیروی کردن از آنها و گام گذاشتن در راهی است که آنان پیموده اند، زیرا آنان «اسوه » و الگوی مردمان اند و پیروی از آنان وسیله ای برای تقرّب به خداست (نظم قرآن ، ج 4 ، ص 302)

در دایرة علم معنی شناختی قرآنی (سمنتیک) تقابل و ترادف واژه ها در متن مقدّس در دایره و میدان معنی شناختی، روابط شبکة در هم تنیدة آن در چهارچوب اصطلاحات کلیدی مذکور برای مفسّر، سبب بروز و ظهور مفاهیم خاص می شود که نوعی از تدبّر و ژرف بینی در آیات الهی محسوب می شود. این میدان معنی شناختی صد در صد مبتنی بر «اصل توحید» است، مفهومی که نتایج پر باری به دنبال دارد و رابطه انسان را با خدای انسان استحکام و استواری می بخشد و در نتیجه از شرک جلی و خفی می رهد و به اعتقاد، اخلاق و عمل توحیدی دست می یازد.

مآخذ

-    قرآن کریم.

-    نهج البلاغه.

-    بازرگان، عبدالعلی، نظم قرآن، نشر قلم، تهران، چاپ چهارم، 1381ش.

-    راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن کریم، افست ذوی القربی، قم، 1385

-    دایرة المعارف قرآن کریم، گروه نویسندگان، بوستان کتاب قم،  چاپ سوم، 1386 ش.

-    طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، نشر جامعه مدرسین قم، بی‌تا.

-    فضل الله ، سید محمد حسین ،  تفسیر من وحی القرآن، دار الملاک ، بیروت ، چاپ دوم، 1428 / 2007?

-     طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، موسسة الاعملی، بیروت، چاپ اول، 1415ق.

-    شریعتی محمد تقی، تفسیر نوین، دفتر نشر فرهنگ اسلام، چاپ هفتم، تهران، 1374ش.

-    طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، شرکت سهامی انتشار، تهران، چاپ پنجم، 1381ش.

-    قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، چاپ اول، 1388ش.

-    مطهری، مرتضی، مجموعه آثار(28)، صدرا، تهران، چاپ اول، 1389ش.

-    کلینی،محمدبن یعقوب، الکافی ، تصحیح علی اکبر غفاری، درالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ سوم، 1388ش.

-    ابن عاشور، محمد طاهر، التحریر و التنویر، مؤسسه التاریخ، بیروت، چاپ اول، 1421 / 2000?

-    تفسیر راهنما، گروه نویسندگان مرکز فرهنگ و معارف قرآن، مؤسسة بوستان کتاب، قم، چاپ دوم، 1385ش.

-    جعفر شرف الدّین، الموسوعه القرآنیه خصائص السور، دارالتقریب، چاپ اول، 1420 / 2000?

 



موضوع :