معانی آیات :

قل هو الله احد: در باره این آیه ابن عباس می گوید: یعنی در صفت ذاتش یکتاست و احدی در وجوب صفاتش شریک نیست زیرا که او واجب است که موجود و عالم و قادر وحی شده واین صفات واجب برای غیر او نیست. (7)
قل: در بیان آوردن «قل »، علمااختلاف دارند. همانطور که می دانیم در قرائت مشهور کلمه قل آورده وخوانده می شود. در این سوره نظردقیقی بیان نشده است; مانند آنچه که در سوره کافرون است که ناچار ازآوردن قل است و یا اینکه در سوره تبت جایز نیست لفظ قل آورده شود،اما گفته شده که پیامبر«صلی الله علیه وآله » آن رابدون قل و بدین صورت ادامی فرموده: «الله احد، الله الصمد».


اما دلیل قایلان به آوردن لفظ «قل »این است: «السبب فیه بیان ان النظم لیس فی مقدوره بل یحکی کل ما یقال له » اما در مورد حذف آن می توان گفت: حذف قل از سوره برای این است که رفع توهم شود از افراد که تمام فرموده های خداوند برنبی «صلی الله علیه وآله »، معلوم بوده است. (8)
هو: هو اسمی است که اشاره به غایب دارد; «هاء» تنبیه است و معنای ثبوت دارد و «واو» اشاره به غایب است از آنچه که محسوس است; زیراکفار از الهه ها و خدایان خود بدینگونه حرف می زدند که او محسوس است وبا دیدگان درک می شود پس به محمد«صلی الله علیه وآله » گفتند: ای محمد خدای خود را به ما طوری معرفی کن تا او راببینیم و با دیدگانمان درکش کنیم، پس این سوره نازل شد. «واو» در آن اشاره است به کسی که غایب از درک ابصار وغایب از لمس حواس است بلکه اودرک کننده، مدرک الابصار، و مبدع الحواس است. (9)
و نیز در جایی دیگر آمده است:هو کنایه از اسم رب است; زیرا عرب به پیامبر اکرم «صلی الله علیه وآله » گفتند: پروردگارو خدای توکیست؟ گفت:«هوالله احد» (10)
الله: به معنای کسی است که همه چیز برای اوست و برای او خلق شده است. امام باقر«علیه السلام » فرموده اند: «الله، معناه المعبود، الذی اله الخلق، وهمه چیز و همه کس از وجود او و ازخلقت زیبای او در تحیر است و علمارا بر آن احاطه نیست و علم هیچ عالمی به آن نمی رسد. (11) » در تفسیر وفضیلت الله آمده که عکرمه چنین نقل کرده است: هنگامی که یهود گفتند: ماعزیز پسر خدا را عبادت می کنیم ومشرکان گفتند: ما مسیح را می پرستیم و او پسر خداست. و مجوس گفتند: ماماه و خورشید را می پرستیم و مشرکان گفتند: ما بتها را عبادت می کنیم، خداوند بر رسول چنین نازل فرمود:«قل هو الله احد» یعنی او واحدی است که هیچ نظیر، وزیر، یاور، شبیه ومعادلی برای او نیست. و این لفظ غیراز برای خداوند عزوجل بر احدی اطلاق نمی گردد زیرا که او کامل درجمیع صفات است. (12)
هو الله: عبارت «هو الله » اشاره دارد به دو مطلب مهم که ذیلا بدانهااشاره می گردد:
1- او خالق و فاطر جمیع اشیاست از جماد و نبات و حیوان و ملک وملکوت و این متضمن اتصاف است به قادریت و عالمیت به جهت آنکه خلق موجودات در غایت احکام و التساق وانتظام است و فعل محکم متقن، جز ازقادر و عالم به وجود نیاید.
2- خالقیت متضمن وصف اوست به حیات و سمع و بصر، یعنی سمیع وبصیر (13).
الله احد: قول «الله احد» دلیلی است برای رد مذهب مجسمه: زیراجسم احد نیست زیرا که اجزاء بسیاردارد و خداوند با این قولش دلالت بروحدانیت خود کرده است پس این درست است که او جسم نیست. (14)
احد: امام باقر«علیه السلام » فرمودند:الاحد المفرد المتفرد و احد واحدیعنی خدای واحد و بی نظیر و اوخدایی است که از چیزی گرفته نشده است. (15)
احد وصف خداوند است به وحدانیت و نفی شرکا از او (16).
اصل «احد» وحد بوده و «واو»قلب به «همزه » شده است. (17)
فرق میان واحد و احد : 1- واحد،در حساب و عدد استعمال شود به خلاف احد 2- احد، متجزا و منقسم نمی شود در ذات و صفات 3- واحدرا ثانی باشد، لکن احد را ثانی نخواهدبود. 4- احد را ممتنع است شریک بودن در ذات و صفات لکن واحد رامحال نیست. 5- واحد اطلاق بر ذوی العقول و غیر آن نماید لکن احد،خاص ذوی العقول است. (18)
الله الصمد: صمد وجوهی دارد که اشاره ای مختصر به آن می کنیم:
1- از حضرت علی بن موسی الرضا«علیهما السلام » نقل است: صمد آن است که عقلها از درک کیفیت اوعاجزند. 2- لم یزل و لا یزال باشد.3- صمد آنکه نخورد و نیاشامد وخواب نکند یعنی زنده ای که احتیاج به این صفات سه گانه نداشته باشد.4- مولای مطاعی که فوق او هیچ آمرو ناهی نباشد. 5- ذاتی که او را شریک نباشد و نگاهداشتن چیزی اورا در رنج نیفکندو چیزی از او پنهان نباشد. (19) صمد آن است که هر گاه اراده کند بر چیزی بگوید باش، پس می باشد و این به نقل از امام زین العابدین «علیه السلام » است. (20)
ابن عباس گفته است: الصمد یعنی هو السید الذی قد کمل فی سیادته والشریف الذی قد کمل فی شرفه، والعظیم الذی قد کمل فی عظمته والحلیم الذی قد کمل فی حلمه و العلیم الذی قد کمل فی علمه و الحکیم الذی قد کمل فی حکمته. (21)
تفسیر حروف در الصمد:

حضرت امام صادق «علیه السلام » فرمود:جماعتی از فلسطین نزد پدرم امام محمد باقر«علیه السلام » آمدند و مساله ای چند پرسیدند و جواب شنیدند. بعد ازآن «الصمد» را پرسیدند: پدرم فرمود:پنج حرف است:
الف، دلیل برانیت او سبحانه لام، دلیل است بر الهیت اوصاد، دلیل است بر آنکه او سبحانه صادق است و قول و کلام او صدق وداعی بندگان به اتباع صدق و واعدایشان است به صدق در دار صدق .
میم، دلیل است بر ملک او و اومالک مطلق است; لم یزل و لا یزال.
د - دلیل است بر دوام ملک او واینکه او دائم الوجود است و از کون وزوال مبرا و منزه می باشد (22).
چرا احد نکره و صمد معرفه آمده است؟
جواب - رازی می گوید:
غالبا در اذهان و اوهام اکثر مردم هر موجودی محسوس و هرمحسوسی منقسم است و قابلیت تقسیم پذیری دارد. و هر چه منقسم نباشد در خاطر و ذهن خلق جای نمی گیرد. پس صمد کسی است که همه در حوائجشان به او نیازمندند واین نزد اکثر خلق معلوم است ولکن احد نزد بیشتر خلق ناشناخته و غیرمعلوم است. ولیکن صمد نزد بیشترین شناخته شده است. (23)




موضوع :